✘ سَـ ــرابـِ آرِزوهــ ــا ✘
خُــدایــــ ــــآ هـَرگز کـَسے رآ بـہ آنچـہ کـہ قسمتـَش نیستــ عـآدَتــ مـَده
ماه را که نگاه می کردم،پشت پنجره آمدی و گفتی:" من؟!" تو را که نگاه میکنم ماه ها از پشت پنجره میگذرد و من هنوز چیزی نگفته ام...! ستاره ها را به ضیافت انتظارم دعوت کردم کوچه سرشار از انتظار من است هوای بوی دلتنگی مرا می دهد و من هنوز بیقرارم مهتاب با اندوهی نقره ای رنگ گفت: "منتظر مباش او بر نمی گردد! " نه ! نه ! نه ! این را من هزار بار گفتم : نه ! انتظار من بهانه ی بودن من است می دانم تو می آیی و من چشمانم را فرش زیر پای آمدنت می کنم در ســــــــتاره بــــــــارانِ میـــــــــلادت میان احساس من تا حضور تو حُبابی است از جنس هیچ از دستان من تا لمس نگاه تو آســـــــمانی است به بلندای عشــــــــق مــــامان گلم، صفا و صمیمیت و صداقت، گلابِ گلبرگ های وجود توست. عشق و ایمان در پیشانی بلند تو، موج می زند. چشمانت چلچراغ محبت است. چشمه های مهربانی از چشم های تو سرچشمه گرفته است. لب هایت پیام آور شادترین، لبخندها و نگاه مهر آشنایت، زلالِ دل نوازترین عاطفه هاست. قلب تو، رود همیشه جاری عشق است. از سایه مهربان دست هایت گل مهر می روید. نسیم، چهره بر گام های تو می ساید..... تولــــــــــدت مبـــــــــــارک ای نازنین!
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الاحسن الحال
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
مکن زغصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید ز روی ساقی مهوش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان بنفشه دمید بهار می گذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم حافظ هنوز می نچشید سال نو و آغاز زندگی دوباره طبیعت را به همه تبریک می گم و آرزوی بهترین ها را برای همه از خداوند منان آرزومندم. خدا را شاکرم تا فرصتی دا دتا یک سال دیگر بمانیم و بتوانیم در راستای اهدافی که داریم تلاش کنیم و مهم تر از همه زندگی کنیم ... سال نو مبارک
به تماشا ، به نظاره
درجستجوی مسافری غریب
که در خاطره ها جا مانده
سراغش را از یادها وخاطره ها گرفتم
نسیمی گفت:
که در دیروز آرمیده است
اگر نشانی از او می خواهی
فردا در غروب خورشید
بر خلوت تنهایی خویش نهیب زن
شاید که بیدار شود ، شاید . . .
جشن میلادت را به پـــــــــــرواز می روم
دراین خانگی ترین آســــــــــــمانِ بی انتها
آســــــــــمانی که نه برای من
نه برای تـــــــــو
که تنها برای ما آبی ست...
اگه میتونی منو دعا بکن, من که دستم به خدا نمیرسه
آسمونا ارزونی پرنده ها, جای آسمونا یه قفس بده
همه ی دار و ندارمو بگیر, هر چی بودمو دوباره پس بده
بازم هیچ راهی به مقصد نرسید, من هزار و یک شبه معطلم
تا ته جاده ی دنیا رفتم و بازم انگار سر جای اولم
چرا دنیا با تمام وسعتش مرهمی برای زخم من نداشت؟
پای هر چی که دویدم آخرش حسرت داشتنشو رو دلم گذاشت
سر رو شونه های سنگ روزگار قد این فاصله هق هق میکنم
دارم از ثانیه ها سیر میشم, دارم از دوری تو دق میکنم
پشت خنده های مصنوعی من, دل به این بغض گلوشکن بده
روزگار سردمو ورق بزن دست مهربونتو به من بده
گم شدم توی شبی که خودمم, شبی که حتی یه فانوس نداره
منو با خودت ببر به روشنی, آخه هیشکی مثل تو منو دوس نداره
لک زده دلم واسه یه همزبون, شیشه ی دل همه سنگ شده
میدونی دلیل گریه هام چیه؟ آی خدا دلم واست تنگ شده