✘ سَـ ــرابـِ آرِزوهــ ــا ✘
خُــدایــــ ــــآ هـَرگز کـَسے رآ بـہ آنچـہ کـہ قسمتـَش نیستــ عـآدَتــ مـَده
این سفــر همـ تمومید و من اُمدمـ ... ولــی چه سفــری !!!
واقعـا نمیدونمـ بهمـ خوش گذشت یا بد گذشت
اصلا دلمـ نمی خواد جزیئاتش اینجــآ ثبت بشه،چون حس میکنمـ بدترین سفــرِ عُمرمـ بود و خاطراتــ خوب کمـ دارمـ ازش !
از شانس بدمونمـ اقامت مونُ تمدید نکردن،نمیدونمـ حالا چی میشه
+ چون اون جارو از تهران بیشتر و بهتر بلدمـ لیدر (leader) عمومـ اینا شده بودمـ ،این یه مورد خیلــی حــآل داد
+ از همه بدتر این بود که نتِ مون قطع شده بود
+ همین