✘ سَـ ــرابـِ آرِزوهــ ــا ✘
خُــدایــــ ــــآ هـَرگز کـَسے رآ بـہ آنچـہ کـہ قسمتـَش نیستــ عـآدَتــ مـَده
وقتے مسیر قلبمـ نامـ تو را سیـــر مے کند وقتے از شبـــ اول آمدنت دلشوره غریبے وجودمـ رآ مےگیـرد وقتے تا عمــق مشاممـ از بوی اسپند و بخار چای و بوی قیمه هایت پـُر مے شود وقتے چشمانمـ با آمدنت دور تا دور قرنیـہاش کتیبـہ میبندد و اشکـ هایمـ روی شال عزایت آذیـن میبندد آن وقت مے فهممـ تو آمدی،مثل همـہ ماه هایے کـہ آمده بودی و من تو رآ نمے دیدمـ وقتے این در و آن در میزنمـ که زودتر به هیئتت برسمـ تا جایے برای نشستن در حسنیـہ ات پیدا کنمـ وقتے وارد حسینیـہ ات مے شومـ و حال و هوای عزا دارانت را مے بینمـ آن وقت مے فهممـ چـہ کرده ای با دلمـ ،کعبـہ دلهـــا وقتے روضـہ را مے خواند و دل ابریمـ زمزمـہ هایش شروع مےشود و چراغ ها خاموش و یک دل پر از فریاد مے شود آن وقت مے فهممـ روضـہ مقتل چیست و لهــوف برای چـہ خوانده مے شود ! آری ... تازه مے فهممـ با آمدن بــآران تو هـَــمـ آمدی دل من مے گیــرَد وقتے از ابــر سُخن مے گوینـد وقتے آن گلـدان رآ، مے سپارنـد بـہ بــاد. دل من مے خواهد با جهــآن دوست شـود. بنویسد بر خاکـــ : _ دوستے،یک آعــاز _ دل من مے خواهد بهترین لحظـہ ی خود رآ بدهمـ بـہ نـَسیمـ ، و بجوشد با رود. دل من تنها نیستــ ، لحظـہ ها منتظرند تا تو در باغ نگاهمـ بـِرَمے. تو بیا روشن کن خانـــه ی تار مــرا و بخوان با خورشیـد ... دل من مے خواهد کـہ همـ آواز شومـ با مرغــان آهوان رآ بنـوازمـ آرامـ و بگویمـ با سنگـــ : _ مهـــربانے کمـ نیستــ _ لحظـہ ها منتظرند تا کـ ہ دستی برسد با بارآن بنـــوازد ما رآ شاعـری گاه بـہ من مے گوید : " دلخوشے ها کمـ نیستــ " گاه مے گوبد : آی برخیز و بیا، دل غمگینتــ رآ، بـہ تماشای جهان مهمــان کُن ! و جهان کوچکــ نیستــ گوشـہ اـے از دنیا، کسے از تنهایے مے گرید، کسے از عشق سخن مے گوبد، لحظـہ ها منتظرند تا بگویمـ با تو : " بهترین چیز، رسیدن بـہ نگاهے استــ که از حادثـہ ی عـ ـشـ ـق ،تَر استــ " + سُهرابـــ سپهــــری + امروز یعنــی 18\7 تولد وبلـــــــآگـمه ... " تَولـد یکسالگیـــــش مُبارکــــ " ای کـــآش انسان هـآ همان قَـدر که از اِرتفـآع مے ترسَنـد از پَستے همـ مے ترسیـدنـَد ♥ .::::::::::::::::::::::::::::. ♥ + هـــآی اِوری بآد ــــــی + یه جورایی نه حوصله آپ داشتمـ نه وقتشو به همین دلیل یه مدت نبودمـ + همون جور که می گفتن دبیرستان جزء سالهای خوبــــ عُمر آدمه + تا حدودی امســـآل فشار درسیُ احســـآس میکنمـ اما با این حال همه چی عالیـــه ... حالا که فکر میکنمـ و امسالُ با پارسال مقایسه میکنمـ ،میبینمـ چقدر صبور بودمـُ چه چیزایی رو تحمل میکردمـ :| + دیشب از طرفه مدرسه می خواستن ببرنمون اصفهــآن که پدر بنده خیلی شیک اجازه ندادند :( + مامانمـ دیگه نمیذاره غایب شمـُ مدرسه رو بپیچونمـ (از اول مهر تا حالا غیبت نکردمـ ،باورتون میشـــــه ؟! :دی) + تقریبا روزهـــــآ زود میگذرن و این خوبـــه + از دبیر ریاضی مون به شدت میترسمـ :| + تو بر عکس منی زیر حرفات میزنی ... من به موقش یه کمی آره فوقش یه کمی ... یه کمی کلاه رفته سرمـ وقتی بودی دورُ برمـ ... یه کمی کلاه رفته سرمـ ولی تو رو از رو میبرمـ ... بنظرمـ قشنگ ترین آهنگش همینـــه،نظر شمــآ چیـه ؟! + یه سوالی برامـ پیش اُمده : دل به دل راه داشتن چقدر میتونه صحت داشته باشه ؟!؟! + تو فکرمـ قالبــــ وبمـُ عوض کنمـ اما وقت میخواد که ندارمـ + فعلـآ بابایـــــــی